ریرا
۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه
بازی
باران
نمی آید گاهی
و فقط ابر است
مثل من
هر از گاهی.
بر شیار زخم ها
رد پای خونی ست
رهگذار سال های دور
بر جای بنشانده
از پا سفت کردن
از سختی عبور
و خاطره
لمس سوزناک انگشتان من است
بر هر کجای آن
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)